زمین تهی و بایر بود و تاریکی حاکم بر جهان. روح خالق سطح آبها را پوشانید. خالق گفت؛ روشنایی بشود، پس روشنایی شد. او روشنایی را دید، نور خوب بود. پس آن را از تاریکی جدا ساخت. خالق روشنایی را روز نامید و تاریکی را شب. شام بود و صبح بود، روز اول.
روز دوم
مانند تمام داستانهای موفقیت، داستان ما هم با یک اسم آغاز میشود و آن حامد مهدیزاده است.
زندگی او (و شما) با یک جستجو تغییر کرد، چطور؟ حامد مهدیزاده فروشگاه قطعات سخت افزاری بزرگی داشت و همانطور که میگوید:” برای مغازهام یک سایت زدم اما توی گوگل نشان داده نمیشد. دلیلش را جستجو کردم و با مفهوم سئو آشنا شدم. یکسال تمام شبانهروز خودم را وقف آن کرده و بوم! اولین رتبههای برتر خودم رو کسب کردم.” حالا ایدهای در ذهن او شکل گرفته بود.
روز سوم
میگویند در روز سوم آفرینش، خالق سرزمینهای بایر و گیاهان را آفرید.
ایده حامد مهدیزاده یک نهال آماده کاشته شدن بود. او اسم این نهال را سئوروز نامید و شروع به آبیاری آن به تنهایی کرد. به مدت 2 سال سئوروز فقط توسط یک نفر اداره میشد اما با هجوم مشتریهای مختلف از کسبوکارهای کوچک و بزرگ، وقت این رسیده بود که این نهال به درخت تنومندی تبدیل شود.
روز چهارم
نهال سئوروز برای رشد به نور نیاز داشت، پس نور وارد شد.
سئو خوب بود؛ تماسهای پشت سرهم، رشد کسبوکارها، تیم متخصص، قرادادهای بزرگ. زندگی خوب پیش میرفت و نهال سئوروز به جنگلی از درختهای جوان تبدیل شده بود و سپس، آفت به این جنگل حمله کرد. اختلافات هیئت مدیره که حالا متشکل از چند نفر بود باعث قطع همکاری با نیروهای دورکار شده و سئوروز علاوه بر مشکلات داخلی، توانایی پاسخگویی به مشتریان پرتعداد خود را از دست داد. خورشید رو به خاموشی بود.
روز پنجم
ما همیشه خودمان را بر اساس تواناییمان برای غلبه به غیرممکن میسنجیم، نه؟
هیئت مدیره پاکسازی شده و سئوروز با حامد مهدیزاده و اعضای تیم کاملاً جدید شروع کرده و به لطف خدمات بینظیری که به مشتریان ارائه شده بود، توانستیم با چند تماس اکثر آنها را دوباره برگردانده و طی 2 سال بعد از آن همکاری با برندهای تجاری بسیار بزرگی را در سطح کشور تجربه کنیم. تیم سئوروز گسترش یافت و حالا وقت آن بود که پس از زنده ماندن از خطر سقوط، قدم بزرگتری را رو به جلو برداریم، چون حالا مطمئن بودیم که ضد ضربه هستیم. فرشته نجات از ابتدای آفرینش سئوروز در کنار ما بود و حالا وقت آن رسیده که روی شانه شما بنشیند.
روز ششم
برای رسیدن به جایی که هیچکس به آن نرسیده، باید چیزی را رها کنید که هیچکس جرئت رها کردنش را ندارد.
سئوروز نهال کوچکی بود که به درخت پرباری تبدیل شد. با این حال، زمان آن رسیده که حضور گستردهتری در فضای دیجیتال داشته باشیم. ایده وب آنجل، فرشته نجات کسبوکارها از اینجا شکل گرفت. حالا ما با تیمی متخصص و قدرتمند، با کولهباری از تجربیات موفقیت و شکست، در کنار شما هستیم تا کسبوکارتان را از چالشها و موانع سر را رد کرده و به آن سوی کهکشان بازار دیجیتال برسانیم، جایی که کسی پایش را تابحال در آنجا نگذاشته است.
او به فرشتگانش فرمان خواهد داد که محافظ تو باشند، آنها با دستهایشان تو را بلند میکنند تا هیچ مانعی بر سر راهت نباشد.